فطری بودن فضایل و رذایلفطری بودن فضایل و رذایل یعنی فضایل و رذایل ـ که مسائل مورد نظر در اخلاقاند ـ فطری انسان است و تابع افکار اجتماعی و فردی و خیر و مصلحت اجتماعی و فردی نیستند. ۱ - حقیقت انساننسبت به دیدی که میتوان از انسان داشت، متفاوت است. اگر انسان را از حقیقت ثابت برخوردار ندانیم و تمام تحوّلات حاصل در وجودش را تابع عوامل خارجی بدانیم، نتیجه حاصل از چنین دیدی این خواهد بود که فضایل و رذایل، تابع شرایط موجود است، و سخن گفتن از فطری یا غیر فطری بودن اخلاق، بیاثر و پوچ خواهد بود. ۱.۱ - حقیقت ثابتهامّا اگر انسان را دارای حقیقت ثابت بدانیم و آنچه در او ظهور فعلی مییابد عبارت از قوا و استعدادها، غرایز و فطرتهای نهفته در او باشد، نتیجه حاصل از این دیدگاه این است که انسان میتواند برخوردار از ابزار ادراکیای باشد که شخص حق و باطل و خوب و بد باشد فضایل و رذایلی که در پرتو اختیار و اراده، ظهور فعلی پیدا میکنند. بر اساس این بینش، هرگز عوامل خارجی و اجتماعی، چیزی را در انسان ایجاد نمیکنند، بلکه احیاناً زمینه شکوفایی آنها را فراهم میآورند. بینش ما درباره انسان این است که او از حقیقت مجرّد و ثابتی برخوردار میباشد که در جای خودش به اثبات رسیده است. ۱.۲ - دیدگاه قرآنآن حقیقت ثابت از دیدگاه قرآن، «روح الهی» است که در انسان دمیده شده است. «فاذا سَوَّیْتُهُ و نَفَخْتُ فیهِ مِنْ روحی... آنگاه که او را به خلقت کامل آراستم و از روح خود در او دمیدم...». فضایل و رذایل به این حقیقت ثابت الهام شده است. «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّیها فالهَمَها فُجُورَها و تَقْویها سوگند به نفس و به کسی که او را تعدیل کرد (و نیکو بیافرید) و شرّ و بدی، و تقوا و خوبی را به او الهام فرمود». طبق بیان قرآن، همان گونه که انسان دارای فطرت توحیدی است و از طریق آن، به وجود خدای بزرگ ـ که دارای جمیع صفات زیباست ـ پی میبرد. از راه فطرت نیز به فضایل و رذایل آشنا میگردد؛ و مییابد که فضیلت، تقوای نفس؛ و رذیلت، فجور نفس است. ۱.۳ - دیدگاه عقلعقل نیز این بیان قرآن را تایید و ثابت میکند، و مساله حسن و قبح عقلی بیانگر آن است که عقل به درک حُسن فضایل و قبح رذایل نایل میشود و به تبیین اخلاق نظری میپردازد. اخلاق نظری بدان معناست که اراده و اختیار انسان، نقشی در حسن و قبح صفات فضیلت و رذیلت ندارد. اینکه چه صفاتی خوب است چه صفاتی بد، از قلمرو اختیار و اراده ما خارج است. اراده ما محور خوب و بد نیست؛ بلکه حسن و قبح دارای ملاک عقلی و فطری است. اینکه عدالت و احسان خوب است و ظلم و بخل در انفاق، بد است؛ از جمله این صفات است. آنچه در قلمرو اختیار و اراده قرار میگیرد، مربوط به اخلاق عملی است ـ که دین و عقل عملی بیانگر آن میباشند ـ عمل مسالهای مشخّص در مسیر حصول تهذیب نفس از جمله اخلاق عملی است. البتّه مُشخّص نوع اخلاق عملی، اخلاق نظری ـ به عنوان زیربنای اخلاق عملی ـ است. ۲ - معنای فطری بودن فضایل و رذایلمعنای فطری بودن فضایل و رذایل این نیست که مصادیق آنها را بدون تعلیم و تربیت و وجود معلّم درک کنیم و محتاج به ارسال رسل نباشیم؛ اگر چنین بود، هیچ کس و هیچ قوم و اجتماعی در مصادیق و فضایل و رذایل، اختلافی نمیداشت. هر انسانی، حسن عدالت و قبح ظلم را درک میکند و در آن اختلافی ندارد؛ ولی در مصادیق عدالت و ظلم، آرا و نظرها مختلف است. لذا مسائل بیان شده در دین، مصادیق فضیلت و رذیلت هستند؛ که ملاک آنها حُسن و قبح عقلی است. زیرا عقل، نخست اعتماد به دین را ثابت میکند آنگاه میگوید. اوامر دینی ـ که بیان کننده فضیلتاند ـ برگشت به عدالت و کمال انسانی دارد. و نواهی ـ که بیان کننده رذیلتاند ـ برگشت به ظلم و نقص در انسانیت میکنند. به عبارت دیگر، میگوییم: فضایل و رذایل از آن جهت فطریاند که انسان، به لحاظ مرتبه عالی وجودیاش، طالب کمال انسانی بوده و صفات مبعود را جستجو میکند؛ و به لحاظ مرتبه دانی وجودیاش، در طلب مادّیت و مُلک و در پی صفات پست حیوانی میباشند. بنابراین، آنچه از صفات و اعمال، مناسب مرتبه انسانی باشد، فضیلت و آنچه صرفاً در جهت رشد صفات حیوانی باشد ـ به نحوی که با بُعد والای انسانی منافات داشته باشد ـ رذیلت محسوب میشود. از دیدگاه عقل، صفات انسانی حُسن، و صفات حیوانی صرف، نوعاً برای انسان، قبح و زشت است. ۳ - پانویس
۴ - منبعسایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «فطری بودن فضایل و رذایل»، تاریخ بازیابی ۹۵/۱۱/۳. ردههای این صفحه : مقالات اندیشه قم
|